شب از دریچه چشمانم رویش گلها را میبینم و راز نگاهم را با تیغ های سوزان
خورشید به زمهریر قلبت می فرستم و رود زلال مهرورزی را به پای نازکین
نهال امیدت جاری میکنم . تا جان شیفته ام سایه افکند بر
سالهایی که بی تو گذشت
ادامه...
[ بدون نام ]
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1384 ساعت 07:23 ب.ظ
سلام . خویید . این برای اولین بار هست که دارم برای خودم نظر میدم (البته باغ رویاها؟) محبوب خانوم شما لطف دارید به قول معروف me too.ممنون از شما و تمام دوستانی هستم که از باغ رویاها دیدن میکنن و مثل خواهر ها و برادرهای من هستند
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام . خویید . این برای اولین بار هست که دارم برای خودم نظر میدم (البته باغ رویاها؟) محبوب خانوم شما لطف دارید به قول معروف me too.ممنون از شما و تمام دوستانی هستم که از باغ رویاها دیدن میکنن و مثل خواهر ها و برادرهای من هستند