و هنوز وقتی باران عشق می بارد تو را به خاطرم می آورد.
و هنوز وقتی بوی بهار به مشامم می رسد تو را به یادم می آورد.
و هنوز و قتی اشک هایم را بر گونه هایم می بینم تو را در زلالی اشک هایم می بینم.
و هنوز وقتی پاکی نمازم را حس می کنم پاکی عشقت را می بینم.
و هنوز وقتی به یاد عشقم می افتم به خود می بالم.
و هنوزاین هنوزهای من همیشگی است...
و حالا زمانیست که به دیگر چشمانم نیاز ندارم چون دیگر
زیباترین صحنه زندگیم را ، یعنی تو را نمی بینم.