باغ رویاهای من

پروازی به وسعت رویاهای شیرین یک عاشق

باغ رویاهای من

پروازی به وسعت رویاهای شیرین یک عاشق

می‌ترسم .

 می‌ترسم؛ نه از تعقیب سایه و سنگ ،

 نه از شب‌های بی‌مهتاب و زوزه‌ی گرگ ،

 از آدم‌ها... از آدم‌ها می‌ترسم .

 از آن‌که با من می‌نشیند و برمی‌خیزد .

 از آن‌که هر صبح به سلامی و لبخندی پاسخم می‌گوید .

 از دوست‌نمایان ...

 از آن‌که دوست می‌نماید می‌ترسم .

 از همانان‌که  ــ به قول فروغ ــ  مرا می‌بوسند و طناب دار مرا می‌بافند ...

  سال‌هاست که می‌ترسم